ماجرای مردی که جواز دفنش صادر شده بود اما به طور معجزهآسایی دوباره زنده شد | مُرده بودم، اما دوباره به زندگی برگشتم
تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۲۶۸۲۹
به گزارش همشهری آنلاین، فیصل خستگی شدیدی را در بدنش احساس میکرد و هر لحظه حالش بد و بدتر میشد، طوری که هر دو دستش از شدت عرق کردن کاملا خیس شده بود اما او مشکلش را جدی نگرفت، تصور میکرد به زودی حالش خوب خواهد شد و این یک خستگی معمولی است.
«سر سفره شام بود که همسرم متوجه حال و روز من شد، گفت رنگت خیلی پریده و بهتر است برویم دکتر اما من تمایلی به این کار نداشتم».
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فیصل حسینی این حرفها را به زبان میآورد. به گفته او هر چقدر زمان میگذشت حالش بدتر میشد و در نهایت به این نتیجه رسید که همراه با همسرش به بیمارستان نفت آبادان مراجعه کند.
«در آنجا پزشک پس از معالجه گفت که باید یک نوار قلبی بگیرم». پزشکان بیمارستان تصور میکردند حال بد آقا فیصل به خاطر مشکل قلبی باشد اما او تا به حال هیچگونه سابقه بیماری قلبیای نداشت. «من هر شش ماه یک بار برای چکاب به بیمارستان میرفتم و خیالم از این بابت راحت بود، اما وقتی روی تخت دراز کشیدم تا دکتر نوار قلب بگیرد، ناگهان پزشک از اتاق بیرون رفت، در حالی که از پرستاران میخواست پزشک متخصص قلب را هر چه زودتر خبر کنند».
این تنها جملهای بود که فیصل شنید و پس از آن دنیا برایش تیره و تار شد.
مرگ غیرمنتظرهحمید منشدی - مسئول روابط عمومی بیمارستان نفت آبادان- در اینباره میگوید: «بیمار ۴۱ سالش است و ۱۷ سالی میشود که کارمند بیمارستان نفت آبادان است، آن روز پزشکی که نوار قلب را از آقای حسینی گرفته بود با عجله میخواست هر چه سریعتر پزشک متخصص قلب و عروق را ببیند، متخصص قلب هم با توجه به وضعیت بیمار و شرح حالی که همکارش از وضعیت او داده بود به سرعت به طرف اتاقی که فیصل حسینی در آن قرار داشت حرکت کرد».
دکترها حسابی متعجب شده بودند، چرا که با توجه به علائمی که در نوار قلب بیمار دیده میشد برایشان عجیب بود که چطور بیمار دوام آورده و زنده مانده است اما همین که آنها به اتاقی که فیصل در آن بود رسیدند با صحنه وحشتناکی روبهرو شدند.
آقای منشدی در اینباره میگوید: «وقتی همکاران ما به اتاق بیمار رسیدند او از حال رفته بود و بدنش سرد به نظر میرسید».
به اینجای صحبتها که میرسیم همسر آقای حسینی نفس عمیقی میکشد و با تداعی آن روز پراسترس در ذهنش، برایمان توضیح میدهد: «فیصل به اصرار من به بیمارستان آمده بود، در حالی که در تمام طول راه میگفت حالش خوب است، از آنجا که بیشتر پرسنل بیمارستان همسرم را میشناختند و با او همکار بودند، این بود که با خیال راحت در گوشهای به انتظار نشسته بودم و تصور میکردم در اتاق نوار قلب، همسرم در حال دادن یک آزمایش ساده است اما در همین افکار بودم که ناگهان متوجه شدم اتاقی که شوهرم در آنجا بود شلوغ شده و عده زیادی از پزشکان با عجله وارد این اتاق شده یا از آن خارج میشوند. آن لحظه را هیچ وقت از خاطر نمیبرم. انگار آب سردی روی بدنم ریخته بودند. پاهایم قدرت حرکت نداشتند و نفسم بند آمده بود».
او هر طور که بود با اصرار وارد اتاق شد اما صحنهای را که پیش رویش میدید باور نمیکرد. همسرش که تا دقایقی پیش میگفت حالش خوب است و مشکل خاصی ندارد، بیجان و سرد روی تخت دراز کشیده بود. «شوک به من دست داده بود. اصلا باور نمیکردم. ناگهان سرم گیج رفت و از حال رفتم».
صدور جواز دفنآقای منشدی مدیر روابط عمومی بیمارستان نفت آبادان در رابطه با این ماجرای عجیب میگوید: «پس از این اتفاق، دکترها همه تلاششان را کردند تا فرد فوت شده را احیاء کنند، اما موفق نشدند و در نهایت به خانواده فیصل اعلام کردند که او از دنیا رفته و دیگر کاری از دستشان ساخته نیست». حتی پزشکی قانونی جواز دفن فیصل را صادر کرد. دیگر کار از کار گذشته بود و تلاش پنج ساعته پزشکان نتوانست زندگی دوبارهای را به این مرد ببخشد.
این بود که همه با ناامیدی اتاق را ترک کردند و پرستاران قصد داشتند فیصل را به سردخانه منتقل کنند اما در این میان «امین شمس» - پزشک اورژانس- که از قبل با آقا فیصل رابطه دوستی داشت نتوانست مرگ او را باور کند.
او در کنار دوست بیجان خود که آماده رفتن به سردخانه بود با ناامیدی و چشمانی گریان تکیه زد. برای لحظاتی همه خاطراتی که با فیصل داشت در ذهنش جان گرفت و مثل یک فیلم از مقابل چشمانش گذشت اما ناگهان در همین گیر و دار فکری به ذهنش رسید.
خودش میگوید: «با اینکه یک پزشک هستم و مرگ انسانهای زیادی را با چشم خود دیدهام نمیدانم چرا آن شب نمیتوانستم مرگ دوستم را باور کنم، کار فیصل دیگر تمام شده بود اما به پرستاری که میخواست دستگاههای نشان دهنده علایم حیاتی را قطع کند اجازه این کار را ندادم، نگاهی به جسم دوستم انداختم و گفتم تو باید برگردی. تو نمیتوانی ما را تنها بگذاری و در همین حین با دستانم ضربه محکمی را به سینه فیصل وارد کردم تا شاید قلبش به تپش بیفتد».
ضربه حیاتبخشپرستاری که در اتاق بود با دیدن این صحنه به سرعت از اتاق خارج شد تا موضوع را هر چه سریعتر به پزشکان دیگر اطلاع بدهد. به همین خاطر طولی نکشید که پزشکان، خود را به اتاقی که فیصل در آن بود رساندند تا دکتر شمس را از کارش منصرف کنند، اما او دستبردار نبود و همچنان ضربات محکمی را به سینه فیصل میزد.
شمس میگوید: «به پزشکان گفتم مگر نمیگویید کار فیصل تمام شده پس برایش چه فرقی میکند»، اما پزشکان دیگر اجازه این کار را به او ندادند و در تلاش بودند تا مانع همکارشان بشوند که ناگهان دکتر شمس، ضربه محکم و شدیدی را به سینه دوستش وارد کرد. ضربهای که باعث شد دستگاهها یک بار دیگر به صدا در بیایند و به جریان افتادن ضربان قلب فیصل را نشان بدهند، مردی که تا ساعاتی پیش جواز دفنش صادر شده بود.
به زندگی لبخند بزنبا ضربه کاری دکتر شمس، فیصل بار دیگر به زندگی بازگشت، گرچه طی این اتفاق، دو دنده او شکست. در این میان، پزشکان بلافاصله فیصل را به آیسییو منتقل کردند تا در آنجا تحت مراقبتهای ویژه قرار بگیرد چرا که دستگاهها تنها ۱۵ درصد علائم حیاتی را نشان میدادند. فیصل در اینباره میگوید: «وقتی چشمانم را باز کردم و به هوش آمدم متوجه شدم در اتاق آیسییو هستم. همه با خوشحالی دور من حلقه زده بودند و من با تعجب از آنها پرسیدم اینجا چکار میکنم و چرا من را به آیسییو آوردهاند؟».
در این هنگام همسر فیصل به طرفش میرود و از او میخواهد آرام باشد. «من به همسرم گفتم خدا تو را دوباره به ما بخشیده و تمام ماجرا را برایش تعریف کردم اما او باورش نمیشد». گرچه همسر آقا فیصل همه اتفاقات را مو به مو برایش توضیح داد اما او تصور میکرد تنها چند دقیقه به خواب رفته و حالا بیدار شده است در صورتی که چهار روز در آیسییو تحت مراقبتهای ویژه بود.
«پزشکان در مورد علت این اتفاق میگویند که بیمار به خاطر انسداد یکی از رگهای قلب دچار این مشکل شده است که با وارد آوردن ضربه از سوی پزشک به سینه بیمار، رگها آزاد شده و او دوباره به زندگی بازگشته است»، منشدی مدیر روابط عمومی بیمارستان نفت آبادان اینها را میگوید.
به گفته او نکته جالب این ماجرا در این است که پزشکان متخصص قلب بعد از معاینه بیمار با تعجب گفتند که قلب این بیمار مشکلی ندارد و در سلامت کامل به سر میبرد. پزشکان معتقدند رگهای قلب بیمار نه نیازی به آنژیوگرافی داشته و نه نیازی به بالن زدن، فقط انسداد رگها یک اتفاق آنی بوده و بیمار مشکل قلبی ندارد.
آقا فیصل که این روزها از اینکه دوباره در کنار خانوادهاش زندگی میکند خوشحال است میگوید: «خدا را شکر میکنم که به من زندگی تازهای بخشید و این موضوع را مدیون دوستم دکتر شمس هستم که ناامید نشد و به تلاشش ادامه داد».
کد خبر 752183 منبع: همشهری سرنخ برچسبها خبر مهم مجله مرگ حوادث ایرانمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم مجله مرگ حوادث ایران بیمارستان نفت آبادان متخصص قلب دکتر شمس نوار قلب آی سی یو اما او
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۲۶۸۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای مسلمان شدن مورایس چه بود؟
دستیار سابق مورینیو بعد از گرویدن به دین اسلام عضوی از یک خانواده ایرانی شد. - اخبار ورزشی -
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری تسنیم، وقتی مورایس در اروپا زندگی میکرد بر اثر تصادف شدید به کما میرود و پس از بهبودی نوع نگاهش به زندگی کمی متفاوت میشود.
ژوزه مورایس مسلمان شد + فیلم
گذر ایام و مسیر زندگی حرفهای طوری پیش رفت که او به ایران آمد و هدایت تیم سپاهان را برعهده گرفت. سرمربی طلاییپوشان اصفهانی بعد از یک فصل و نیم حضور در این تیم، حدود دو ماه قبل به باشگاه اصفهانی مراجعه کرد و اذعان داشت که قصد دارد مسلمان شود.
بعد از مراجعه دستیار سابق مورینیو به باشگاه سپاهان برای مسلمان شدن، از طرف این باشگاه عرف و قانون در ایران و کلیت دین اسلام برای او توضیح داده شد. در ادامه در محضر یکی از علما شرعاً به دین اسلام گروید و شیعه شد.
در فرایندی دو ماهه یک وکیل کارهای مربوط به امورات دینی مورایس را دنبال میکرد.
این در حالی است که مربی پرتغالی به دختری ایرانی هم علاقهمند شده است. گویا در این مدت کارهای مراسم ازدواج خود را هم به انجام رسانده است تا به صورت رسمی و قانونی عضوی از یک خانواده ایرانی باشد. او دیروز (جمعه) در نشست خبری شب گذشته بعد از بازی با استقلال ملاثانی در مرحله یک هشتم نهایی جام حذفی اعلام کرد عضوی از یک خانواده ایرانی است.
به موازات این اقدامات یک مشاور مذهبی متبحر و با آشنایی کامل به زبان انگلیسی در کنار ایشان فرآیند آشنایی و آموزش مبانی اعتقادی و نیز پاسخگویی به سؤالات ایشان را برعهده دارد.
انتهای پیام/